پدر، آن کوه استوار و آرام که در سکوتش هزاران حرف نهفته است، گویی برای عشق به دخترش خلق شده است. قلبی که هر ضربانش، زمزمه‌ای از مهر و محبت است، نگاهی که با تمام سختی‌های دنیا، همیشه لبریز از آرامش است.
دختر، برای پدر نه فقط یک فرزند، که معنای تمام امیدها و آرزوهایش است. هر خنده‌ی او، چراغی روشن در مسیر تاریک زندگی‌ست و هر اشکش، زخمی عمیق بر دلِ مهربان پدر.
پدر، حتی در روزهایی که از خستگی قامتش خم می‌شود، لبخند دخترش را به جهان ترجیح می‌دهد. او می‌داند که با هر قدمی که برای دخترش برمی‌دارد، عشقش به زندگی بیشتر معنا پیدا می‌کند.و دختر، شاید هیچ‌گاه نتواند عمق این عشق بی‌انتها را بفهمد، اما در آغوش گرم پدر، همیشه خانه‌ای امن دارد. پدر عشق دختر، قصه‌ایست بی‌پایان که در هر لحظه‌اش صدای مهر شنیده می‌شود، قصه‌ای که تا ابد در قلب‌ها زنده خواهد ماند.